سعيد احمديان/ روزنامه جوان- قول داده بودند بساط لمپنیسم و لیدرپروری را از فوتبال جمع کنند تا کمی هم که شده مصائب باشگاههای دولتی که زالووار سالانه صدها میلیارد تومان از بیتالمال پول میمکند کم شود. قول داده بودند جلوی حیف و میلها را بگیرند و مدیرانی را در باشگاهها سرکار بیاورند که مدیر درآمد باشند، نه مدیر هزینه. این قولها در کنار خیلی از وعدههای دیگر اولویتهایی بود که مسعود سلطانیفر به عنوان وزیر ورزش در برنامههایش یادداشت کرده بود تا به وضعیت فوتبال و فسادی که در این رشته روز به روز بیشتر میشود سروسامانی بدهد. اتفاقات تلخ ورزشگاهها در ابتدای امسال که حتی کشته هم روی دست فوتبال گذاشت هم مزید بر علت شده بود تا وزیر ورزش که ادعای فرهنگسازی و دوری از حاشیهها را دارد آستینهایش را بالا بزند و از برنامههای وزارت ورزش برای ایجاد یک فضای فرهنگی و دور از فساد در باشگاههای دولتی علیالخصوص در دو باشگاه استقلال و پرسپولیس به عنوان دو تیم زیر نظر وزارت ورزش رونمایی کند.
یکی از مهمترین برنامهها هم دوری از فضای لمپنیسم مدیریتی بود که در دو دهه اخیر گسترش آن سبب شده بود باشگاههای دولتی که بودجه بیحساب و کتابشان از بیتالمال تأمین میشود و هیچگونه نظارتی روی هزینهکرد آنها نیز وجود ندارد، به یک حیاط خلوت برای گروهی از دلالان و لیدرهایی تبدیل شود که با رخصت مدیران دولتی فوتبال حتی پایشان به اتاق مدیران هم باز شده بود. نمیتوان به سادگی از گسترش فساد و حیف و میل بیتالمال در سیستم مدیریتی لمپنیسم فوتبال گذشت، سیستمی که مدیرانش فقط روی موجها سوار میشوند و برای فریاد زدن نامشان تراولهای دولتی را روی سکوها به لیدرهای اجیر شدهشان میدهند و با همین حربهها وقتی دستشان از صندلی مدیریت باشگاه خالی میماند از سکوها به عنوان یک اهرم فشار برای بازگشت دوباره استفاده میکنند.
پای چنین مدیرانی گویا قرار نیست از اتاقهای مدیریتی باشگاههای دولتی قطع شود. مدیرانی که یک روز میروند و چند وقت بعد دوباره برمیگردند، گردشی که سبب شده ادعاهای مدیران وزارت ورزش برای سروسامان دادن به وضعیت نابسامان مدیریتی باشگاهها دولتی تنها یک شعار توخالی باشد، شعاری که با توجه به انتصابهایی که پیش از این در پرسپولیس و امروز در استقلال صورت گرفته، نشان از ادامه روند سیستم مدیریتی لمپنیسم در فوتبال دولتی ایران دارد. رشتهای که با توجه به عدم نظارت و بیرون نشستن نهادهای نظارتی و قضایی تبدیل به یکی از بزرگترین گلوگاههای فساد شده است که بخش زیادی از گردش سالانه هزار میلیاردی آن از بودجه دولتی تأمین میشود.
حال در چنین شرایطی فوتبال بار دیگر به دامن مدیرانی بازگشته است که جز شوآف در رسانهها و البته حفظ منافع شخصی که از طریق رانتهای فوتبال پیگیری میشود، نتوانستهاند نفعی برای باشگاههای دولتی داشته باشند. همین است که همواره در رسانهها با علم کردن چوب محرومیت و رسانهای کردن حکمهای شکایت خارجیها به دنبال کندن دوباره از بیتالمال هستند و راهش را هم این سالها خوب یاد گرفتهاند که چطور ناکارآمدیشان را در کسب درآمد و پر کردن چالههای بدهیهای گذشته را با کندن بیشتر از بودجه دولتی صاف کنند.
نمونه دیگر آن سرپرست جدید باشگاه استقلال است که هنوز روی صندلیاش ننشسته، خبر بدهی ۸۰ میلیاردی باشگاه و خطر محرومیت تیم در صورتی که تا ۲۰ اسفند پول شکایت خارجیها را ندهد، در بوق و کرنا کرده است. مدیری که در ظاهر گویا برای رفع همین مشکلات آمده، اما چنین مدیرانی که سالهاست اهالی فوتبال به رفت و برگشتشان عادت کردهاند، تنها فوت و فن هزینه کردن و پر کردن حساب باشگاه از بیتالمال و دست دراز کردن جلوی هوادار و وزیر ورزش را یاد گرفتهاند. شاید به همین دلیل است که فتحاللهزاده هنوز در اتاقش مستقر نشده با صحبتهایش درباره بدهیها و احتمال محرومیت استقلال گویا میخواهد گوشی را دست مسعود سلطانیفر بدهد که پول برساند!
این حال بد فوتبال ایران است، فوتبالی که مدیران دولتی باشگاههایش وقتی خارج از گود مدیریتی هستند، کم وعده درآمدزایی و بینیازی از بیتالمال نمیدهند، اما وقتی روی صندلی مدیریتی باشگاه مینشینند، همه آن نقشههای کسب درآمد توخالی از آب درمیآید و دستشان دراز میشود تا سهم بیشتری از بیتالمال بکنند. این حکایت سلطه سیستم مدیریتی لمپنیسم در فوتبال ایران است، مدیران هزینه که دلالها و لیدرها جاده صافکنشان در گسترش فساد هستند و در سایه سیاست از سر باز کردن وزارت ورزشیها، دوباره امضایشان در فوتبال معتبر شده است!