سعید احمدیان/ روزنامه جوان- انتصاب ایرج عرب، مدیرعامل سابق پرسپولیس به عنوان سرپرست فدراسیون دوومیدانی از آن دست خبرهای قابل تأمل آخر هفته گذشته بود که خیلیها از شنیدن آن متعجب شدند. با این حال اسبابکشی عرب از باشگاه پرسپولیس با تمام حاشیههای مدیریتی که از خودش بهجا گذاشت به فدراسیون دوومیدانی گویای این است که برای مسئولان وزارت ورزش تخصص و سابقه کاری کمترین اهمیت را دارد و در انتصابات وزارت ورزش، رابطهها برخلاف ضابطهها حرف اول را میزند. مدیرعامل سابق باشگاه پرسپولیس در حالی فدراسیون دوومیدانی را تحویل میگیرد که پیش از نشستن روی صندلی مدیرعاملی قرمزها، مسئول حراست وزارت ورزش بود!
عرب در حالی در چند سال اخیر از حراست وزارت ورزش به مدیرعاملی پرسپولیس و امروز به سرپرستی فدراسیون دوومیدانی رسیده است که در هیچ کدام از سه پستی که داشته وجه اشتراکی ندارند و تنها سنخیت آن فعالیت در فضای مدیریتی ورزش است و بدیهی است که حراست، فوتبال و دوومیدانی سه فضا و جو کاملاً متفاوتی در ورزش دارند و مدیریت این سه بخش هم افرادی مطلع و آشنا به آن حوزه را میخواهد.
البته حکم عرب تنها یک نمونه از انتصابات بیشماری است که در مجموعه ورزش رخ میدهد، آنهم بدون اینکه مدیر مربوط کوچکترین سررشتهای از فضای محیط کاریاش داشته باشد. حالا تصور کنید آینده مدیریتی این مجموعه که مدیر آن روزی در حراست بوده و سپس به فوتبال رفته و امروز قرار است در دوومیدانی فعالیت کند چه خواهد شد. در این باره میتوان بهرام افشارزاده را مثال زد، مدیر خوشنام و سختکوش کمیته ملی المپیک که به یکباره با حکم وزارت ورزش به عنوان مدیرعامل باشگاه استقلال وارد فوتبال شد و آن چهره خوبی که از مدیریت وی بهجا مانده بود، لکهدار شد. البته بیش از آنکه چنین مدیرانی به دلیل قبول پستهایی که کمترین تخصصی در آن دارند قابل سرزنش و نکوهش باشند، مسئولان وزارت ورزش و مجموعه مدیریتی ورزش مورد اتهام هستند که همواره رویکردشان این بوده که برای افراد پست انتخاب کنند، بهجای اینکه بخواهند برای پست مدیریتی خالی مانده یک مدیر انتخاب کنند!
در پیش گرفتن چنین رویکردی در وزارت ورزش سبب میشود با اولویت قرارداد رابطههای حزبی و جناحی و البته شخصی در انتصابات، ورزش ضربه بخورد. ماجرای حاشیهها و عملکرد ضعیف ایرج عرب در باشگاه پرسپولیس که منجر به جدایی برانکو شد هنوز از خاطرهها نرفته است. چنین مدیری با توجه به چنین حواشی از پرسپولیس برکنار میشود و در ادامه و پس از چند هفته یک پست جدید میگیرد، بدون اینکه کارنامه گذشته او در مسئولیتی که داشته مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد و اینکه آیا توانسته است در چارچوب سیاستها و برنامههای بخش مدیریتیاش موفق باشد یا نه؟
چنین نوع نگاهی در انتصابات مدیریتی در مجموعه ورزش کشور یکی از مهمترین دلایلی است که سبب شده ورزش کشور در بخشهای مختلف مدیریتی با چالشهای زیادی روبهرو باشد و هزینههای زمانی و مالی زیادی در این رابطه صرف سوءمدیریتهای مدیرانی شود که تخصصی نسبت به مسئولیتی که برعهده گرفتهاند، ندارند و اشتباهی روی صندلی نشستهاند که تنها رابطهها در رسیدن آنها به این صندلیها تعیینکننده بوده است.
این در حالی است که برای پیشرفت و توسعه ورزش کشورمان و رسیدن به جایگاههای بالاتر در میادین جهانی و المپیک، باید شایستهسالاری و تخصص جایگزین رابطههای حزبی و شخصی شود تا از زد و بندهای پشت پرده مدیریتی که منجر به حضور افراد بیتجربه و فاقد تخصص در پستهایی که صلاحیت آن را ندارند جلوگیری شود.
بدیهی است با حضور مدیران شایسته و با کارنامه مدیریتی روشن میتوان امیدوار بود تا ورزش کشورمان که ظرفیتها و پتانسیلهای بزرگی در بخشهای مختلف دارد، حتی در سختترین شرایط اقتصادی و کمبود امکانات بتواند کارنامه موفقی داشته باشد، هدفی که ورزش ایران با رویکرد فعلی و مدیران اشتباهیاش هر روز از آن دورتر میشود.