سعيد احمديان/ روزنامه جوان- وحید زمانینیا را حالا خیلیها میشناسند، شهید مدافع حرم دهه هفتادی که دی ماه سال گذشته در رکاب سپهبد شهیدحاجقاسم سلیمانی آسمانی شد و به فیض شهادت نائل آمد. یک شهید دهه هفتادی که افتخار بچههای شهر ری است. یک شهید ورزشکار که در رشته تکواندو تا گرفتن دان یک هم پیش رفت و یکی از بهترینهای باشگاه سوم خرداد شهر ری بود. باشگاهی که شهیدزمانینیا ورزش را در آن شروع کرد و در کنار مهارتهای ورزشی، درس پهلوانی و جوانمردی را هم فراگرفت تا امروز یکی از الگوهای شاگردان استادش حمیداسداللهی و دیگر بچههای ورزشکار در سراسر کشورمان باشد. ماه گذشته بود که شهیدزمانینیا بهعنوان شهید شاخص ورزش کشور در سال ۹۹ انتخاب شد و به همین بهانه در گفتگویی با حمید زمانینیا، برادر این شهید ورزشکار، به مرور زندگی ورزشیاش پرداختیم.
آقای زمانینیا در ابتدا از اولین روزهایی که برادرتان ورزش را شروع کرد، صحبت کنید. چه شد که ایشان به سمت رشته تکواندو رفت؟
آقا وحید از سن هشت سالگی که کلاس دوم ابتدایی بود، ورزش را در باشگاه ورزشی سوم خرداد که در محل تحصیلش بود، شروع کرد. از آنجایی که من نیز در یکی از رشتههای رزمی فعالیت میکردم، آقا وحید را به باشگاه تکواندو بردم و برادرم وقتی تمرینات بچههای همسن و سال خودش و حتی کوچکتر را دید به این رشته علاقهمند شد. این باشگاه یک استاد خوب به نام آقای حمید اسداللهی داشت که نهتنها در بحث ورزشی و تمرینات فنی، بلکه در کارهای فرهنگی نیز خیلی فعال بودند، طوری که در باشگاه مذکور علاوه بر بحث تربیت یک قهرمان، بحث پهلوانی را به هم به بچهها آموزش میدادند. وحید وقتی چنین جوی را در باشگاه سوم خرداد دید، علاقهمند شد و از هشت سالگی فعالیتش را در رشته رزمی آغاز کرد.
استعداد این شهید بزرگوار سبب شد تا حتی به تیم استان هم دعوت شود و مدالهای رنگارنگی را کسب کند، چرا ورزش حرفهای را ادامه نداد؟
پس از دو سال به خاطر استعداد، چابکی و ذکاوتی که در تمرینات و مسابقات از خودش نشان داده بود، برای تیم تکواندوی تهران به اردوی انتخابی دعوت شد، چون سن کمی داشت؛ ما خودمان وی را به سالن کبکانیان که محل برگزاری اردو بود میبردیم. با توجه به اینکه اردوها با تحصیل آقا وحید تداخل داشت، خانواده نظرش این بود که ایشان باید اولویت اول را تحصیل خودش قرار دهد و در کنار درس خواندن، ورزش کند، لذا در همین سطح شهرستان در مسابقات شرکت میکرد و چندین مقام هم در ردههای نونهالان و نوجوانان کسب کرد. تا سال ۹۰ که جذب سپاه پاسداران شد و در باشگاه افسری که بود، در کنار آموزشهای نظامی، بحث ورزش را هم ادامه داد و کمتر پیش میآمد به باشگاه برود.
گویا ورزش جایگاه ویژهای در برنامه روزانهشان داشت.
بله، همینطور بود، بعد از آن هم به سوریه بهعنوان مدافع حرم اعزام شد و هرازگاهی که به تهران میآمد، به باشگاه سوم خرداد سر میزد، حتی اگر زمانی هم برای رفتن به باشگاه پیدا نمیکرد، در پیست دوومیدانی حتی در ساعات پایانی شب برای حفظ آمادگیاش ورزش میکرد.
در رشته تکواندو تا چه مرحلهای پیش رفتند؟
آخرین مدرکی که ایشان در رشته تکواندو دارد، مدرک دان یک است، ولی اساتیدشان و بقیه دوستان میگویند مدارج بالاتر را هم طی کرده است، با این حال آقا وحید یکی از خصلتهایی که داشت این بود که چنین چیزهایی را بروز نمیداد. ایشان سال ۸۳ دان یک را گرفته و تا سال ۹۰ در باشگاه به ورزش ادامه میداد، ولی مدرکی در اختیار نداریم. حتی عکس زیادی هم از این شهید با لباس تکواندو نداریم و پس از شهادت که استاد اسداللهی و سایر بچهها به منزلمان آمدند، توانستیم تعدادی عکس با لباس تکواندو از ایشان به دست بیاوریم.
استادشان آقای حمید اسداللهی و دیگر بچههای باشگاه سوم خرداد از خصلت و روحیه جوانمردی برادر شهیدتان زیاد میگویند، دراینباره میخواهیم بیشتر بدانیم. بهخصوص که کمبود مرام پهلوانی در بین برخی ورزشکاران کشورمان احساس میشود.
شبی که آقا وحید به شهادت رسید، در منزلمان خیلی از مسئولان میآمدند و میرفتند و این به جوشش خون شهید و زنده بودن او برمیگردد. با وجود اینکه برادرم با توجه به مشغله کاری چند سالی از باشگاه دور بود، برایمان خیلی جالب بود که استاد اسداللهی، مربی آقا وحید در باشگاه به همراه سایر بچههای باشگاه به خانهمان آمدند. وقتی استاد اسداللهی را دیدم به ایشان گفتم، فکر نمیکردم که شما بیایید، اما این استاد درباره خصلتهای خوب اخلاقی آقا وحید صحبت کردند و از احترامی که آقا وحید به هم باشگاهیها و مربیاش میگذاشت، گفتند. هر چند برادرم با توجه به مشغلهای که داشت شاید کمتر فرصت میکرد، اما همواره حتی با یک پیامک حال استادش را میپرسید تا احترامش را به مربی نشان دهد. این نشان میداد زحماتی که پدر و مادرم در منزل و مربیشان در باشگاه برایشان کشیدهاند، نهتنها در بحث ورزشی باعث رشد فنی اش شده، بلکه در موضوع ترویج فرهنگ پهلوانی و رعایت ادب و احترام به بزرگتر هم تأثیرگذار بوده است. همباشگاهیهای وحید از احترامی که ایشان میگذاشت و همچنین جوانمردی اش صحبت میکردند.
مربی و سایر هم باشگاهیها حتماً دراینباره خاطراتی تعریف کردهاند، در پایان خاطرهای از روحیه پهلوانی این شهیدبزرگوار برایمان نقل میکنید؟
استاداسداللهی خاطرهای را دراینباره برایمان تعریف کردند، ظاهراً در باشگاه یکی از هم تیمیهایش با آقا وحید در موضوعی اختلاف پیدا میکند و ضربه ناجوانمردانهای به برادرم میزند که استاد اسداللهی هم میبیند. وقتی استاد اسداللهی به آن نفر تندی میکند که چرا چنین حرکتی انجام دادی، آقا وحید برای اینکه این غائله را خاتمه دهد، میگوید که او مقصر نبوده و اشتباه از من بوده است. این در شرایطی است که استاد اسداللهی میگوید که خودم از دور دیدم که مقصر طرف مقابل بود و آن فرد عملکرد نامناسبی داشت. فکر میکنم همین روحیه پهلوانی و مردمداری است که سبب میشود یک فرد به چنین جایگاهی برسد و توفیق آن را داشته باشد که در کنار سردار بزرگی مانند حاجقاسم سلیمانی با آن جایگاه و عظمت بزرگ در مجاهدت قرار بگیرد و همانطور که حضرت آقا فرمودند به دست شقیترین افراد بشر به شهادت برسد و بعد از شهید شدن اینطور ماندگار شود.