سعيد احمديان/ روزنامه جوان- در حرف کم نمیآورند و رفتارهای پوپولیستیشان، روی سیاستمداران پوپولیست را هم سفید میکند. فریادهایشان از مردمداری گوش فلک را کر میکند و ژستهای عوامفریبانهشان تمامی ندارد. یکجایی، اما پوشالی بودن همه آن رفتارها و حرفها آشکار میشود، این حکایت فوتبالیستهای ایرانی است، فوتبالیستهایی که بحران کرونا نشان داد که همه ژستهای قبلیشان نمایشی بیش نبوده است.
حکایت نمایش تهوعآور و اشک تمساح ریختن فوتبالیستها برای هوادارانی که حتی بعضی از آنها کرایه اتوبوس آمدن به ورزشگاه را هم ندارند، اما وقتی پای عمل میرسد، حتی حاضر نیستند از یک ریال از قراردادی که ریال به ریالش از جیب بیتالمال و آن هوادار تأمین میشود، بگذرند، طوری که مدیران باشگاهها از ترس اخمهای ستارههای پوشالیشان تن به اضافه کردن صفرهای جلوی قراردادهایشان میدهند، آن هم رقمهایی که در نهایت از جیب بیتالمال باید پرداخت شود و مدیر دغدغهای بابت تعهداتی که میدهد ندارد، آن هم به فوتبالیستهایی که با یک رشد بادکنکی، توهم بزرگ بودن را در ذهنشان به زور جا کردهاند و در سالهای اخیر در بلعیدن پولهای بیتالمال با یکدیگر مسابقه گذاشتهاند، بدون اینکه لحظهای بایستند و نفسی تازه کنند!
***
مانند این روزها که لیگ رو به پایان است و تکلیف قهرمان آن مشخص شده و غرولندهای فوتبالیستها از پرداختهایی که چند وقت به تعویق افتاده به آسمان رفته است. مانند پرسپولیسیها؛ آنها حالا که جام قهرمانی چهارم را هم بردهاند با توپی پرتر لیگ تمام نشده، درصدهای باقی مانده قراردادهای چندمیلیاردیشان را مطالبه کردهاند، سرپرست باشگاه را زیر فشار گذاشتهاند که در این اوضاع سخت اقتصادی کشور که خیلی از کسب و کارها آسیب دیده و خیلی از سفرهها کوچکتر شده، پولشان را جرینگی از بیتالمال میخواهند و پایشان روی گلوی باشگاه است.
شایعه تخفیف دادن به باشگاه و بخشیدن قسمتی از قراردادشان هم آنقدر برای آنها سخت است که بزرگترشان را فرستادهاند به دفتر باشگاه تا آخرین ریال قراردادشان را نقد کند و پس از آن به هواداری که برای گرفتن یک عکس یادگاری با اتوبوسهای بدون کولر خودش را از جنوبیترین نقطه شهر به شمال شهر تهران رسانده، دستی تکان بدهند و پایشان را روی پدال گاز بگذارند و به جای امضایشان سروصورت آن هوادار را دودی و او را دست از پا درازتر راهی خانهاش کنند.
البته این تنها حکایت پرسپولیس نیست، بلکه داستان اکثر باشگاههای دولتی است. باشگاههایی که به ساز فوتبالیست میرقصند و هرچه بخواهد از بیتالمال به پایش میریزند و به قول معروف از کیسه خلیفه میبخشند تا آن مدیران با گرفتن عکس یادگاری کنار آن فوتبالیست بزک کرده، به خیال خودشان مدیریت نداشتهشان را به رخ هواداران بکشند، هوادارانی که آن مثل معروف را حتماً به مدیران این روزهای فوتبال یادآوری خواهند کرد «خرج که از کیسه مهمان بود، حاتمطایی شدن آسان بود.»
برای فصل بعد از همین حالا با حساب دودوتا هشتتا رقم پیشنهادی قراردادهایشان را روی میز مدیر باشگاه گذاشتهاند. اگر تا سال گذشته مربی یک تیم صنعتی، قرارداد ۱۰ میلیاردیاش زبانزد بود و دروازهبان تیم معروف پایتخت قرارداد ۹ میلیاردی برای یک فصل بسته بود، برای فصل آینده فوتبالیستهایی که امسال با ۳ میلیارد زیر قراردادشان را امضا کرده بودند، برای فصل بعد قیمتشان را سه برابر کردهاند، طوری که ۸، ۹ میلیارد دیگر به متوسط قرارداد فوتبالیستها اضافه خواهد شد و خیلی از آنها از همین حالا چاله چنین پولی را که قرار است از بیتالمال به حساب بانکیشان ریخته شود، کندهاند.
البته این قصه امروز فوتبال ایران نیست و هر سال که میگذرد باد بادکنکهای فوتبالیها بیشتر میشود و توهم بیشتری برشان میدارد که باید هر سال بیشتر از قبل از جیب هواداران بکنند و متراژ خانههای لوکسشان را بیشتر و مدل ماشینشان را بالاتر ببرند.
***
زیادهخواهی فوتبالیها برای کندن از بیتالمال در شرایطی است که بحران کرونا چند ماهی است که خیلی از کسب و کارها را تعطیل کرده و درآمد بسیاری از همان هوادارانی را که روی سکوها برای این بازیکنان فریاد میزنند کمتر از همیشه شده است. در فوتبال دنیا همه آن باشگاههای بزرگی که حتی یک ریال هم از دولت هزینه نمیکنند، پای کار مردم و کشورشان آمدهاند و به دلیل کاهش درآمدهای باشگاهها، به کم شدن رقم قراردادهایشان نه نگفتهاند و حتی برای فصل جدید هم گفته میشود که خیلی از باشگاههای بزرگ دنیا قصد دارند رقم قرارداد بازیکنانشان را کاهش دهند و صحبتی از افزایش نیست.
اینجا، اما در ایران که ضربات کرونا به اقتصاد کشور کاریتر بوده و پول فوتبالیستها هم مستقیم از جیب مردم و بیتالمال پرداخت میشود، نه تنها بازیکنانی که سنگ مردم را به سینه میزنند حاضر به کاهش یک ریال از قراردادشان نشدهاند، بلکه برای سال بعد هم رقم سه برابری نسبت به سال قبل روی میز مدیر باشگاه گذاشتهاند. آن وقت یکی از همین فوتبالیستها در منزلش در یکی از برجهای معروف پایتخت پایش را روی پایش میاندازد و در شبکههای اجتماعی از شکاف طبقاتی شکایت میکند و مینویسد: «اختلاف و شکاف طبقاتی یکی از دلایل از بین رفتن احساسات افراد جامعه است، هرچه شکاف و اختلاف بیشتر باشد بیرحمی به نسبت بیشتر خواهد شد! هرچه رانت بیشتر، تقسیم ثروت غیرمنصفانهتر و شکاف طبقاتی بیشتر!» آن یکی هم میگوید: «۳ میلیارد پولی نیست که بتوان با آن کاری کرد!»