سعید احمدیان/ روزنامه جوان- ساده و صميمي و بيآلايش روبهرويمان نشست، آن هم برخلاف فوتباليستهاي امروزي و از جام جهاني 1978 آرژانتين گفت، اولين حضور ايران در جامجهاني و او هم با گلي كه در بازي دوم به اسكاتلند زد اولين گلزن تاريخ ايران در جامجهاني لقب گرفت. ايرج داناييفرد، بازيكن سابق استقلال و تيم ملي و يكي از بازيكنان اصلي ايران در جام جهاني 78 اين روزها در 64سالگي همچنان وقتي از تيم ملي صحبت ميكند با تعصب خاصي سعي ميكند حرفهايش را به زبان بياورد، ستاره نسلي كه فوتبال براي آنها عشق بود و پيراهن تيم ملي مقدس، همين بود كه تيم دهه 70 ايران را ميتوان نسل طلايي فوتبال ايران ناميد، تيمي كه سه دوره متوالي قهرمان جام ملتها شد، به جام جهاني صعود كرد و بازي در المپيك را هم تجربه كرد. داناييفرد يكي از ستارههاي آن نسل است كه قبل از ظهر يك روز بهاري ساعتي مهمانمان بود و از جام جهاني 78 و تيم رؤيايي آن دوره صحبت كرد، دورهاي كه به گفته او رسيدن به پيراهن تيم ملي مانند اين روزها آسان نبود و بازيكنان قدرش را ميدانستند.
در روزهايي كه جامجهاني نزديك است و كمتر از يك ماه به شروع آن مانده، ميخواهيم بپرسيم يك ماه تا جامجهاني 78 كه اولين حضور ايران در جامجهاني بود و شما هم حضور داشتيد چه احساسي داشتيد؟
واقعا افتخار بزرگي بود، در آن زمان 16 تيم بيشتر به جامجهاني صعود نميكردند و ايران هم تنها نماينده آسيا و اقيانوسيه بود كه به آرژانتين ميرفت. خيلي خوشحال بوديم و حضور در جامجهاني به هر حال بالاترين افتخاري است كه يك فوتباليست ميتواند به آن برسد. همين كه راه پيدا كرده بوديم و قرار بود با تيمهاي بزرگي مانند هلند كه نايب قهرمان دوره قبلي جام جهاني بود بازي كنيم احساس خوبي داشتيم.
افتخاري كه توسط تيم طلايي دهه 70 براي اولين بار براي ايران به دست آمد.
در دهه 70 ميلادي، سه تا تيم ملي داشتيم كه هر سه تيم هم بازيكنانش در يك سطح بودند و تيمهاي دوم و سوم هيچ دست كمي از تيم اول نداشت. در هر پست 3يا 4 بازيكن يك سطح حاضر بود كه به راحتي جايگزين ميشدند و نفر دوم نميگذاشت جاي خالي نفر اصلي احساس شود.
و اين دست پر فوتبال ايران از بازيكن خوب به چه چيزي بر ميگشت؟
به خاطر اين بود كه در آن مقطع باشگاههاي روي تيمهاي پايه خيلي خوب كار ميكردند. استقلال يا تاج سابق، پرسپوليس، شاهين و پاس روي ردههاي پايه سرمايهگذاري ميكردند. يك بازيكن پله به پله بالا ميآمد و به تيم اصلي دعوت ميشد. سالي 3 يا 4 بازيكن جديد هم بيشتر در تيم ملي ديده نميشد. ابتدا روي سكو و بعد روي نيمكت بود و اگر خودش را در بازيها نشان ميداد به تركيب اصلي ميرسيد. مانند امروز نبود كه يك بازيكن به سادگي و تنها با 2 يا 3 بازي به تيم ملي برسد.
اينكه فوتبال را با عشق بازي ميكرديد و پولي در كار نبود هم قطعاً بيتأثير نبود؟
صد درصد، آن زمان پول نبود و حتي براي صعود به جامجهاني به ما قول دادند يك آپارتمان در اكباتان ميدهند اما ندادند. از 3 ميليون دلاري كه براي صعود به جامجهاني به فدراسيون رسيد هم يك تك توماني به دست بچهها نرسيد. اما اينكه در تيم ملي بوديم برايمان افتخار بود، آن هم پوشيدن پيراهن ايران كه آن زمان به سادگي نميشد به دست آورد. خبري از باند و باندبازي نبود. رابطه حشمتخان و بازيكنان مانند شاگرد و استادي بود. مليپوشان استقلال و پرسپوليس با هم در تيم ملي رفيق بودند، طوري كه من با يكي از مليپوشان پرسپوليس در اردوها هم اتاق بودم و تيم يكدست داشتيم.
و خبري از ناز كردن براي پيراهن تيم ملي هم مانند اين روزها نبود.
زمان ما طوري نبود كه بازيكن پيراهنش را به زمين بكوبد يا به نشانه اعتراض لگد به كلمن آب بزند يا براي تيم ملي ناز كند. اگر يك صدم اينها هم اتفاق ميافتاد بايد ساكش را ميگذاشت روي دوشش و از تيم ملي ميرفت. خاطرم هست بعد از اينكه در آلمان بدون باخت در مسابقات ارتشهاي جهان چهارم شديم با فاصله كمي با يوگسلاوي بازي داشتيم. يوگسلاوي هم يكي از تيمهاي خوب آن موقع بود كه قبل از اينكه با ما بازي كند در يك بازي دوستانه يكي از تيمهاي خوب جهان را با نتيجهاي پر گل شكست داده بود. پيش از اين بازي يكي از بازيكنان پيش حشمتخان ميرود و ميگويد به دليل مصدوميت جزئي كه دارد نميتواند بازي كند اما اين بازيكن با وجود اينكه حقش بود در جامجهاني بازي كند اما به خاطر درخواست استراحت و بازي نكردن برابر يوگسلاوي از تيم ملي خط خورد و همراه تيم به آرژانتين هم نيامد.
علاوه بر بعد تاكتيكي و انضباطي، از نظر روحي و رواني چطور آماده مسابقات شديد؟
از نظري تبهيج روحي و رواني واقعاً كار حشمتخان فوقالعاده بود. او طوري در رختكن با بازيكنان حرف ميزد كه اگر بازيكني 100 درصد ميخواست انرژي بگذارد، 120 درصد انرژي ميگذاشت. اين را همه بچههاي تيم 78 تأييد ميكنند.
حضور در جامجهاني 78 اوج كار اين تيم بود تا ايران در جمع 16 تيم برتر دنيا قرار بگيرد، تصور شما از اين رؤيايي چه بود؟
ميدانستيم كه در حد اين 15 تيم نيستيم. به هر حال آنها حرفهاي بودند و ما تنها تيم آماتور جامجهاني بوديم. به عنوان نمونه من افسر نيرو هوايي بودم و حسين كازراني افسر شهرباني، از صبح تا عصر سر كار ميرفتيم و بعد از آن تمرين تيم باشگاهي يا در خدمت تيم ملي بوديم. واقعاً آماتور بوديم و مانند بقيه تيمها حرفهاي ظاهر نميشديم.
اما با تمام اينها قبل از جام جهاني 78، در بازيهاي دوستانه فوقالعاده كار كرده بوديد، تساوي با آرژانتين در تورنمنت در جام سانتياگو برنابئو به هر حال كار يك تيم آماتور نبود!
بخشي از اين موفقيتها به اردوهاي طولانيمدت بر ميگشت. مانند الان نبود كه تيمهاي اروپايي، مليپوشان را دو هفته قبل از بازي در اختيار تيم ملي قرار دهند. ما در آن زمان بعضي وقتها ميشد 4 يا 5 ماه در اردو بوديم. البته از نظر بدني يك مقدار ضعيفتر بوديم چون حرفهاي تمرين نميكرديم اما من وقتي بعد از جامجهاني به ليگ امريكا رفتم 24 ساعته در اختيار باشگاه بوديم و حرفهاي زندگي ميكرديم و آماده مسابقات ميشديم.
از بازي با هلند شروع كنيم، اولين مسابقه تاريخ ايران در جامجهاني آن هم مقابل نايب قهرمان دوره گذشته، ترسناك نبود؟!
هلنديها به طور معمول جامجهاني را ضعيف شروع ميكنند و در بازيهاي اول خوب نتيجه نميگيرند و در جام جهاني 78 هم در مقدماتي به اسكاتلند باختند كه دو تا گل را آرچي گميل ستاره اسكاتلند زد. با وجود اين شكست آنها تيم بزرگي بودند و ما با اين تفكر وارد زمين بازي شديم كه آبرومندانه بازي كنيم و زياد گل نخوريم. در نهايت هم 3 بر صفر به هلند باختيم. كه البته دو گل پنالتي بود و اين بر ميگشت به ذهنيتمان از بازيهاي باشگاهي. در ايران داور وقتي پنالتي ميگرفت كه بازيكن حريف بايد با يك خطاي شديد سرنگون ميشد و برخوردهاي جزئي را پنالتي نميگرفتند. با همين ذهنيت بچهها تصور ميكردند كه در جام جهاني هم اينطور است و حسين كازراني و نصرالله عبدالهي فكر ميكردند كه خطاي كوچك را پنالتي نميگيرند اما هر برخوردي را داورها پنالتي گرفتند و طوري شد كه در سه بازي 3يا 4 پنالتي به حريفان داديم. در بازي با هلند دست و پا بسته نبوديم و موقعيت گلزني هم داشتيم و محمد صادقي يكي از موقعيتها را از دست داد.
با وجود شكست برابر هلند، ميشود اين طور گفت كه براي دو بازي بعد ترس و استرستان كمتر شد تا راحتتر به ميدان برويد؟
بعد از بازي با هلند ترسمان ريخته بود. ما فكر ميكرديم هلنديها و بازيكنان تيم هايي در اين سطح خيلي از ما بالاتر هستند. وقتي در اردوها فيلم بازيهايشان را تماشا ميكرديم فكر ميكرديم اينها ستاره و الگو هستند ولي وقتي با آنها بازي كرديم ديديم اينطور هم نيست. بازي با هلند كه اينجور شد، براي بازيهاي بعدي اعتماد به نفسمان بيشتر شد، طوري كه در بازي با اسكاتلند ما ميتوانستيم حتي برنده بازي باشيم و در دقايق آخر بود ابراهيم قاسمپور بعد از تك به تك شدن، ضربه او را دروازهبان گرفت.
به قبل از بازي با اسكاتلند برگرديم و اينكه گفته شد كه مربي انگليس در ملاقات با مربيان ايران، راه شكست اسكاتلند را گفته است؟
آن موقع در آرژانتين حكومت نظامي بود و هتل ما در خارج از شهر بود و ساختماني را اتاق اتاق كرده بودند و ارتباطي با شهر نداشتيم و نميدانستيم چه اتفاقاتي ميافتد. ما هم شنيديم كه مربي انگليس قبل از بازي با اسكاتلند به هتل ما آمده، به هر حال انگليس و اسكاتلند آن سالها علاوه بر فوتبال در سياست هم با هم درگيري داشتند. به عنوان نمونه دوستان من وقتي در لندن در كافه بازي ايران و اسكاتلند را تماشا ميكردند گفتند كه انگليسيها وقتي ايران به اسكاتلند گل زده خوشحال شدهاند. شنيديم كه مربي انگليس به آقاي شرفي گفته كه اگر ميخواهيد اسكاتلند را فلج كنيد بايد آرچي گيمل كه بازيكن افسانهاي اسكاتلنديها آن موقع بود را از كار بيندازيد و همين بود كه وظيفه يارگيري با اين بازيكن به من سپرده شد.
از شرايط تيم ملي براي بازي با دوم يعني رويارويي با اسكاتلند بگوييد؟ اشاره كرديد كه اعتماد به نفستان بعد از بازي با هلند بيشتر شده بود اما حريفتان تيمي بود كه هلند را شكست داده بود.
بازي با اسكاتلند كمي با استرس همراه بود. اسكاتلند، هلند را شكست داده بود و توي اردو بين بچهها پيچيده بود كه آنها گفتهاند كه بالاي 7، 8 تا به ايران گل ميزنيم. منم با خودم قبل از بازي ميگفتم 7، 8 تا نخوريم كه آبروريزي ميشود.
و شما هم در اين بازي مأمور مهار ستاره اسطورهاي فوتبال اسكاتلند بوديد و وظيفهتان نسبت به بقيه سختتر.
آقاي شرفي پيشنهاد كرد كه تنها كسي كه ميتواند آرچي گميل را بگيرد من هستم و قرار شد من با گميل يارگيري من تو من انجام بدهم. آقاي مهاجراني و شرفي تأكيد كردند ما فكر كنيم امروز 10 نفره هستيم. به من هم گفتند كه سايه به سايه اين بازيكن حركت كنم و او را مهار كنم. حتي مواقعي كه توپ در اختيار بچههاي خودمان هم هست باز هم من مراقب گميل باشم و داخل بازي نشوم.
در اين مسابقه اين اسكاتلند بود كه به گل اول رسيد، يك گل به خودي تا كارتان مشكلتر شود.
در صحنهاي كه اين گل اتفاق افتاد، اسكندريان در داخل هجده قدم ميخواست توپ را دفع كند اما بازيكن اسكاتلند آندرانيك را هول داد و توپ به پاي اسكندريان خورد و تغيير مسير داد و در حالي كه حجازي هم بيرون آمده بود وارد دروازه شد. بعد از گل ديگر من با خودم فكر ميكردم تيم ما كه عقب هست، از طرفي اگر با گل به خودي اسكندريان ببازيم براي او بد ميشود و در بازگشت به ايران با وجود اينكه بازيكن بزرگي است مورد انتقاد قرار خواهد گرفت در صورتي كه بازي بود و اين اتفاقات طبيعي بود. به همين خاطر من هر وقت توپ دست تيم خودمان بود سعي ميكردم جلو بروم و آرچي گميل را هم رها كرده بودم و هر وقت توپ دست اسكاتلند بود خودم را به گميل ميرساندم.
عقربههاي ساعت دقيقه 60 بازي را نشان ميداد كه شما گل تساوي را زديد .
حسين فركي بعد از دريبل يكي دو بازيكن، توپ را به محمد صادقي داد و سانتر صادقي را دفاع اسكاتلند برگشت داد كه من او را دريبل زدم و توپ را وارد دروازه كردم. بيشتر خوشحالي من به خاطر اين بود كه اسكندريان خراب نشد. او يكي از بهترين بازيكنان ما بود كه وقتي همراه آندرانيك به تيم ملي منتخب دنيا بعد از جام جهاني دعوت شديم و در حالي كه خيلي سخت بود بازيكني 7 يا 8 سال در كاسموس بازي كند او با اين تيم زمان طولاني بازي كرد.
با اين گل اولين گلزن ايران در تاريخ جام جهاني لقب گرفتيد، گلزني در جام جهاني چه لذتي داشت؟
اين هم از شانس من بود كه اولين گلزن تاريخ ايران در جام جهاني باشم. وقتي به اسكاتلند گل زدم با وجود اينكه خوشحال بودم كه براي مملكتم گل زدهام اما واقعا يك احساس معمولي داشتم. از واكنشهاي داخل ايران هم با توجه به اينكه وسايل ارتباطي كم بود و مثل الان خبري از اينترنت و موبايل نبود خبري نداشتيم. تازه وقتي به ايران برگشتم ديدم گل من چه بازتابي داشته و كار بزرگي بوده است.
در رختكن ايران بعد از تساوي مقابل اسكاتلند چه گذشت؟
بعد از مساوي بچهها خيلي خوشحال بودند. اسكاتلنديها فكرش را هم نميكردند كه نتوانند ما را شكست دهند و با توجه به كريخواني كه قبل از مسابقه در روزنامه داشتند و گفته بودند 5، 6 گل به ايران ميزنيم، هضم اين نتيجه برايشان سخت بود. نگاهها به ايران عوض شده بود و به ما احترام ميگذاشتند. به خصوص بعد از تساوي با اسكاتلند رسانهها روي ايران حساب ديگري باز كردند.
با اين تفاسير براي بازي با پرو روحيه دوصد چنداني گرفتيد اما نتيجه بازي برخلاف جريان بازي عجيب بود!
بازي با پرو را براي برد به ميدان رفتيم و ميتوانستيم برنده باشيم. هجومي بازي كرديم و بازي خيلي بهتري نسبت به آنها انجام داديم. هم خودم و هم بقيه بچهها چند شانس گلزني داشتيم اما آنها را از دست داديم. در مقابل پرو روي ضد حمله و حركتهاي يك و دو از وسط توسط كوبيلاس كه ستاره اين تيم بود به گل اول رسيد. اين گل و گلهاي بعدي باعث شد روحيه بچهها ضعيف و ضعيفتر شود و در نهايت هم 4 بر يك شكست خورديم.
غير از تيزهوشي پروييها، دليل اين شكست سنگين به نظر شما چه بود؟
به نظر من خستگي هم مزيد بر علت شد تا بازي آخرمان را با اختلاف ببازيم. ما قبل از بازيهاي جام جهاني 4 يا 5 ماه در اردو بوديم. مانند الان نبود كه اردوهاي 20 روزه هم صداي مليپوشان را در ميآورد. ما براي جام جهاني 78 ابتدا به ژاپن رفتيم و آنجا اردو زديم اما چون هزينههايش زياد بود به آفريقا رفتيم و از آنجا راهي آرژانتين شديم. اين اردوهاي طولاني در بازي آخر تأثيرش را به نظر من گذاشت.
حالا كمتر از يك ماه ديگر ايران براي چهارمين دوره در جامجهاني به ميدان ميرود، اين بار هم مانند سال 78 تيم ملي با يك تيم بزرگ همگروه شده، آن روز شما مقابل هلند قرار گرفتيد و امروز
شاگردان كی روش رو در روي آرژانتين قرار ميگيرند. هلند 1978 قويتر بود يا آرژانتين 2014؟
هلند آن موقع نايب قهرمان جامجهاني 74 بود و در فينال 78 هم بهتر از آرژانتين بازي كرد اما تير دروازه مانع قهرماني آنها شد. آرژانتين فعلي اگر چه از نظر بازيكن وضعيت خيلي خوبي دارد و بازيكني مانند مسي در اين تيم بازي ميكند اما از نظر تيمي آنها خوب نشان ندادهاند. هر چند روي كاغذ بايد 3 يا 4 گل از آرژانتين بخوريم اما ايران هميشه غير قابل پيشبيني ظاهر شده و احتمال اينكه تمام معادلات را به هم بزند وجود دارد. البته اعتقاد دارم تيم ملي در جام جهاني مقابل نيجريه و بوسني مشكل بيشتري خواهد داشت تا آرژانتين.