سعید احمدیان/ روزنامه جوان- انتخابهای مسئلهدار رئیس جدید فوتبال تمامی ندارد، پس از انتخاب حیدر بهاروند یکی از متهمان پرونده ویلموتس به عنوان نایبرئیس دوم و شهره موسوی از مدیران شبکههای هرمی به عنوان نایب رئیس بانوان، حالا هم یکی از مربیان گمنام و کمتر شناخته شده که همواره در لیگهای دسته پایین به عنوان دستیار مربیگری کرده و حرف و حدیثهای زیادی درباره حواشی مختلفش به گوش میرسد به عنوان سرپرست تیم ملی انتخاب شده است. یک انتخاب پرحاشیه که انتقادات زیادی را متوجه شهابالدین عزیزیخادم کرده است، مدیری که ۲۵ اسفند گذشته وقتی رأی اعضای مجمع را گرفت، وعده داد که میخواهد با انتخاب نخبهها، اعتبار و آبرو را به فوتبال برگرداند.
عزیزیخادم، اما برخلاف قول و قرارهای شعارگونهاش در مدت زمان کوتاهی که از حضورش در ساختمان فوتبال میگذرد، نشان داده که ارادهای برای تغییر فضای فوتبال ندارد و در همان راه گذشته طی مسیر میکند. این در حالی است که یکی از مهمترین انتظاراتی که از رئیس جدید فوتبال میرود، تغییر شرایطی است که بر فوتبال حاکم بوده است. میراث حضور هشت ساله علی کفاشیان و چهار ساله مهدی تاج اگرچه یک ویرانه که تخلفات و فساد در آن به بالاترین حد ممکن رسیده بود را تحویل رئیس جدید داده است، اما فوتبال برای عبور از این شرایط نیاز به اصلاح دارد تا در یک مسیر درست قرار بگیرد، به خصوص که فوتبال در ۱۲ سال گذشته در روزهای مدیریت علی کفاشیان و مهدی تاج به شرایط ناهنجاری رسیده بود تا جایی که مجلس نیز پای کار آمد و یک پرونده مفصل از فساد در فوتبال را تهیه کرد که مدیران وقت فدراسیون نقش پررنگی در آن داشتند.
با توجه به چنین فساد گستردهای در فوتبال، عزیزیخادم وعده داده بود که مقابل این فساد بایستد و شرایط را به سمت یک فوتبال پاک ببرد. چنین وعدههایی، اما مانند بسیاری از قول و قرارهای مسئولان دیگری که در این فوتبال پیش از این پست گرفته اند تنها شعاری بیش نبوده است و رئیس جدید با حکمهایی که امضا میکند، همان راه قبلیها را میرود. در حالی عزیزیخادم از حضور نخبگان در مجموعه مدیریتی فوتبال صحبت کرده بود که انتخابهای شائبهبرانگیز او حداقل در همین مدت کوتاه نشان داد که میانهای با حضور مدیران نخبه ندارد جز اینکه رئیس جدید با چنین انتخابهایی به دنبال تعریف جدیدی از نخبگان باشد!
اعتماد دوباره به یکی از متهمان پرونده ویلموتس گیت که عزیزیخادم خیلی از بدبیاریهایش در آغاز کار مانند انتخاب بحرین برای میزبانی انتخابی جام جهانی را میراث این مدیران میداند، اما بار دیگر به چنین مدیرانی پست میدهد، چیزی جز تعریف کاریکاتوری از نخبگان نیست. البته ادامه حضور مدیرانی مانند حیدر بهاروند که رئیس جدید فوتبال توانسته است رأی اکثریت را از مجمع فوتبال با لابی مدیرانی مانند او بگیرد را باید در راستای زد و بندهای انتخاباتی دانست. یا انتخاب مدیر یک شبکه هرمی را که ضربه زیادی به اقتصاد کشور و بنیان خانوادهها زده است چطور میشود با پسوند نخبگان توجیه کرد. انتخاب مجتبی خورشیدی یکی از طرفداران جادوگری در فوتبال که رزومه مربیگری ضعیفی دارد و از نظر مدیریتی نیز کارنامهای ندارد، به عنوان سرپرست جدید تیم ملی را باید در راستای انتخابهایی مانند بهاروند و موسوی ارزیابی کرد تا مظلومیت و سوءاستفاده از واژهای به نام نخبگان بیشتر از قبل احساس شود.
چنین رویکردی یک خبر نگرانکننده برای فوتبالی است که با توجه به سوءمدیریتهای رؤسای سابق فوتبال چشمانتظار یک تحول اساسی بود. اما چگونه میتوان امیدوار بود که با انتخاب یک متهم قضایی، یک مدیر شبکه هرمی و یک مربی گمنام و معتقد به جادوگری، فضای فوتبال به سمت تغییر اساسی و یک تحول پیش برود؟
اگر در دورههای گذشته فدراسیون، انتخابها بر اساس لهجه بود در دوره جدید روابط اقتصادی و باندی در انتخابها حرف اول را میزند، روندی که ادامه آن سبب میشود فوتبال همچنان در عرصه مدیریتی عقبگرد را شاهد باشد.