سعید احمدیان/ روزنامه جوان- از ۱۱ آبان ۹۵، نزدیک به پنج سال میگذرد، روزی که مسعود سلطانیفر پس از یک بار ناکامی در رد شدن از سد مجلس برای رسیدن به کابینه حسن روحانی، این بار توانست از بهارستان رأی اعتماد بگیرد و کارش را در ساختمان معروف خیابان سئول شمالی تهران به عنوان وزیر ورزش آغاز کند. اقبال دوبارهای به ماجرایش به استعفای محمود گودرزی وزیر وقت ورزش تنها در فاصله کمتر از یک سال تا پایان دولت یازدهم برمیگشت. گودرزی آن روزها پس از اختلاف با حسن روحانی بر سر ماجرای تمدید قرارداد کیروش، کاسه صبرش لبریز شد و بعد از اینکه دید روحانی، طرف فدراسیون و کیروش را برای تمدید گرفته و بر خلاف او که مخالف بود، موافق است، نامه استعفایش را نوشت تا دوباره شاهین اقبال روی شانههای سیاستمداری بنشیند که پیش از این یک بار در سال ۹۲ نتوانسته بود از بهارستان رأی اعتماد بگیرد. این بار، اما سلطانیفر از سد مجلس رد شد تا نامش به عنوان سومین وزیر تاریخ ورزش ثبت شود. سیاستمدار ۶۲ سالهای که بیشتر او را را به عنوان یک چهره سیاسی میشناختند، عضو شورای شهر تهران، استانداری گیلان و معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان گردشگری و میراث فرهنگی از جمله پررنگترین مناصب مدیریتی وزیر جدید ورزش بود. یک کارشناس ارشد علوم سیاسی که پایش به ورزش باز شده بود.
سلطانیفر قرار بود پس از یک دوره پر تنش در دوران محمود گودرزی، به اوضاع ورزش سر و سامانی بدهد، اما حالا پنج سال بعد از آن روزها نگاهی به روزهایی که او در جایگاه اصلی ورزش کشور قرار داشت، بیشتر از آنکه حکایت از گذر از روزهای پرحاشیه گودرزی وزیر قبلی داشته باشد، آن چیزی که پررنگ است، حواشی و تنشها و سوء مدیریتهای زیادی است که از حواشی دوران وزیر قبلی یعنی محمود گودرزی پررنگتر بود. در شرایطی با روی کار آمدن دولت آیتالله رئیسی، همه در انتظار معرفی وزیر جدید ورزش هستند که به نظر میرسد وزیر بعدی کار سخت و دشواری برای عبور از روزهای تیره و تاریک دوران مسعود سلطانیفر دارد، وزیری که شاید اغراق نباشد در پنج سال حضورش به اندازه ۵۰ سال، ورزش مواجه با حاشیه بود و با در اولویت قرار گرفتن مسائل فرعی، مسائل اصلی ورزش فراموش شد تا در ورزش کمتر کسی دلش برای سلطانیفر که تا چند روز آینده باید جایش را به وزیر جدید بدهد، تنگ شود!
وزیر آبی یا وزیر قرمز؟
اگر محمود گودرزی را وزیر ضد فوتبال مینامیدند، مسعود سلطانیفر نقطه مقابل او بود، یک وزیر فوتبال زده که سعی میکرد در تصمیمهایی که برای فوتبال گرفته میشود، همیشه حضورش پررنگ باشد. البته اگر دخالتها و فوتبالزدگی سلطانیفر به توسعه این رشته ختم میشد، کمتر منتقدان حرص میخوردند، اما ماجرا این است که ورود وزیر ورزش به فوتبال در پنج سالی که در وزارت ورزش مشغول به کار بود، خروجی جز حاشیه و جنجال و البته هدررفت بیتالمال نداشت. مانند ماجرای استقلال و پرسپولیس، دو باشگاه دولتی که زیرمجموعه وزارت ورزش هستند و سلطانیفر به عنوان وزیر ورزش، رئیس مجامع دو باشگاه است. همین مسئله سبب شده بود تا سلطانیفر با فراموشی وظیفه اصلی که در قبال کل ورزش کشور داشت، در پنج سال گذشته بیشتر از آنکه سرگرم رتق و فتق امور ورزش قهرمانی باشد، بیشتر برنامهریزیها و سیاستهایش را معطوف به امور دو باشگاه استقلال و پرسپولیس کند.
یک ورود پر حاشیه و گرفتن تصمیمها و انتصابهای شائبه برانگیز و جنجالی در هیئت مدیره دو باشگاه که سبب شده بود تا استقلالیها، سلطانیفر را پرسپولیسی بدانند و پرسپولیسیها، وزیر ورزش را استقلالی، اختلافاتی که در سالهای گذشته پس از هر جامی که قرمزها میگرفتند، سبب میشد تا انگشت اتهام به سمت وزارت ورزش چرخیده شود که با توجه به گرایش رنگی وزیر و پسرش، مسیر قهرمانیها را هموار میکند!
فارغ از این اتهامهای رنگی که خوراک فضای مجازی و هواداران شده بود، نمیشود از نقش افراد مسئلهدار و نامدیری که توسط وزیر به هیئت مدیرههای استقلال و پرسپولیس راه پیدا کردند، در افزایش حواشی و سوءمدیریتها در این دو باشگاه در سالهای حضور سلطانیفر به عنوان وزیر ورزش گذشت، مدیرانی که به واسطه مراودات سیاسی یا اقتصادی که با وزیر ورزش داشتند، حکم حضور در هیئت مدیره استقلال یا پرسپولیس را میگرفتند. یکی از نمونههای آن حضور اسماعیل خلیلزاده شریک اقتصادی و یکی از سرمایهگذاران نزدیک به وزیر ورزش بود که آشناییشان به زمان حضور سلطانیفر در استانداری گیلان بر میگشت.
سلطانی فر در حالی حکم هیئت مدیره استقلال را برای شریک تجاریاش زد که بعدها مشخص شد وی یک مفسد اقتصادی است و توسط سازمان اطلاعات سپاه بازداشت شد. نمونهاش در پرسپولیس هم حضور مهدی رسولپناه در این باشگاه بود، مدیری که شایعه شده بود دندانپزشک مخصوص وزیر است و به این واسطه حکم مدیرعاملی قرمزها را گرفته است. هر چند این شایعه بارها از سوی وزیر تکذیب شد، اما نمیتوان نقش هم حزبی بودن رسول پناه و سلطانی فر را که عضو حزب اعتماد ملی بودند در همکاری شان نادیده گرفت. انتخاب رسولپناه توسط وزیر ورزش هم در پرسپولیس چیزی که کم نداشت، جنجال بود تا جایی که کادر فنی و بازیکنان علیه رسولپناه متحد شدند تا سرانجام هم حزبی سلطانیفر با حواشی زیاد مجبور شود از پرسپولیس کنار گذاشته شود. نمونه آن را این روزها در استقلال هم میبینیم، جایی که بالا گرفتن اختلافات احمد مددی مدیر منصوب سلطانی فر با فرهاد مجیدی و بازیکنان سبب شده تا آنها عملاً شرایطی را تجربه کنند که پرسپولیسیها زمان رسول پناه داشتند.
البته در پنج سال گذشته استقلال و پرسپولیس به واسطه چنین انتخابهایی کم مدیر پرحاشیه نداشتهاند که علاوه بر افزایش اختلافات داخلی، شاهد حیف و میل بیتالمال و بجا گذاشتن بدهیهای کلان و شکایتهای متعدد بازیکنان و مربیان خارجی در دو تیم دولتی استقلال و پرسپولیس بودهایم. مسئلهای که به انتخابهای غیر تخصصی و البته حزبی و سیاسی و شکل گرفته بر اساس روابط سیاسی مسعود سلطانیفر برمیگشت که خروجی آن وضعیت ناهنجار مدیریتی و مالی دو تیم بوده است.
علاقه زیاد سلطانیفر به چینش مدیریت استقلال و پرسپولیس که خروجی آن جز حاشیه چیزی نداشت، در شرایطی بود که او هم مانند تمام وزرای قبلی ورزش در پنج سالی که در ورزش حضور داشت، وعده داده بود که سرخابیها را که سالانه بیش از ۲۰۰ میلیارد هزینه روی دوش دولت میاندازند به بخش خصوصی واگذار میکند، وعدهای که البته مانند تمام وعدههای وزرای قبلی ورزش عملی نشد تا مشخص شود که راه انداختن بحث خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس، بیشتر از سوی دولت برای فرار از زیر بار انتقادات هزینههای چند صد میلیاردی از بیتالمال در این تیمهاست وگرنه دولت نمیتواند از ظرفیت اجتماعی این دو تیم که میتواند منافع فراوانی برای آنها داشته باشد، دل بکند!
وزیری که مسبب ویلموتس گیت شد
علاوه بر دو باشگاه استقلال و پرسپولیس، در حوزه فوتبال ملی هم نقش مسعود سلطانیفر پررنگ بود، نقشآفرینی که مانند عرصه باشگاهی، چیزی جز حاشیه و جنجال نداشت. مانند ماجرای کیروش که وزیر ورزش مخالف اصلی حضور او بود، اگر چه در دوره محمود گودرزی که کی روش را «لمپن وارداتی» نامیده بود، علی کفاشیان رئیس وقت فدراسیون فوتبال توانست با استفاده از فشار افکار عمومی و محبوبیت سرمربی پرتغالی، وزارت را مجبور به تمدید قرارداد با کی روش کند، اما مسعود سلطانی فر در این ماجرا کوتاه نیامد.
بالا گرفتن اختلافات وزیر ورزش و کی روش کار را به جایی رساند که پس از جام ملتهای ۲۰۱۹ امارات و باخت به ژاپن و نرسیدن تیم ایران به فینال، مأموریت سرمربی پرتغالی هم در ایران به پایان رسید و سلطانیفر بر خلاف گودرزی، به مهدی تاج رئیس وقت فدراسیون فوتبال پیام داد قرارداد کی روش تمدید نشود، اتفاقی که البته پس از جام جهانی روسیه میتوانست رخ دهد، اما فاصله شش ماهه و زمان کم تا شروع جام ملتها در امارات سبب شد تا شش ماه دیگر هم سلطانیفر برای رفتن کی روش دندان روی جگر بگذارد. کی روش هم دی ماه ۹۷ در جریان جام ملتها در مصاحبهای به افشای نقش سلطانیفر در جداییاش از تیم ملی ایران پس از این رقابتها پرداخت: «فقط یک واقعیت وجود داشت، خواسته وزیر که نمیخواهد کی روش اینجا باشد. هیچ وقت از ما حمایت نشد. تمام برنامه آمادهسازی ما انجام نشد. به نظرم اگر تفرقه در فوتبال ایران به وجود آمد مسئولش ایشان است. تمام باشگاهها جز یک باشگاه گلایه دارند.»
البته تنها ورود حاشیهساز وزیر به فوتبال ملی نبود، پس از رفتن کی روش ماجرای اصلی تازه آغاز شد، در حالی خرداد ۹۸ مارک ویلموتس بلژیکی به عنوان سرمربی جدید تیم ملی فوتبال انتخاب شد که مهدی تاج بعدها و پس از رفتن ویلموتس، از نقش وزیر ورزش در معرفی ویلموتس پرده برداشت، آن هم مربیای که دستاوردش برای فوتبال ملی، ۲ برد و ۲ باخت و سختتر شدن صعود تیم ملی به جام جهانی و حیف و میل هنگفت چندین میلیون یورو بود.
تاج گفته بود: «وزیر ورزش در نامهای ویلموتس را معرفی کرد. در واقع نامهای به وزیر ورزش و جوانان ارسال شده بود و او را معرفی کرده بودند. طبیعی هم بود. وزیر هم این نامه را برای بررسی و رؤیت به فدراسیون فوتبال فرستاد. مرکز فرهنگی ایران و هلند این نامه را به وزارت ورزش فرستاد و ویلموتس، لوپتگی و رنار را پیشنهاد کرده و گفته بود این مربیان برای هدایت تیم ملی بهترین هستند. ویلموتس سومین گزینه پیشنهادی بود و بعد از ناکامی در عقد قرارداد همکاری با لوپتگی و رنار، سراغ ویلموتس رفتیم.»
علاوه بر معرفی ویلموتس که با واسطه مرکز فرهنگی ایران و هلند که سلطانیفر در زمان حضورش در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری برای افتتاح آن به لاهه هلند رفته بود، صورت گرفته بود، وزیر ورزش در تهیه بندهای قرارداد ویلموتس هم دخالت کرده بود و رئیس وقت فدراسیون فوتبال در این باره اینطور افشاگری کرد: «گفتیم اگر ما ویلموتس را اخراج کردیم باید سه ماه از قراردادش را بدهیم. این بند را آقای وزیر در قرارداد آورد.»
در شرایطی این قرارداد با دخالت مستقیم سلطانیفر بسته شد که ویلموتس که نه تنها آوردهای برای فوتبال ملی نداشت، بلکه پس از اخراجش، در شکایت به فیفا، فدراسیون فوتبال را به پرداخت بیش از ۶ میلیون یورو غرامت محکوم کرده است، حکمی که اگر در دادگاه عالی ورزش تصویب شود، بزرگترین غرامت تاریخ ورزش ایران است. این مبلغ علاوه بر پرداخت ۲ میلیون یورو به این مربی پیش از بازی با عراق در آبان ۹۸ است، مبلغی که باز هم سلطانی فر در فراهم کردن آن نقش داشت و با تصمیم دولت از جیب کارگران و یکی از پتروشیمیهای زیرمجموعه سازمان تأمین اجتماعی در اختیار فدراسیون فوتبال قرار گرفت.
المپیکیها فدای سر فوتبالیها!
حضور پررنگ فوتبالی مسعود سلطانی فر چه در استقلال و پرسپولیس و چه تیم ملی سبب شده بود تا او جایگاهی بین قهرمانان و ورزشکاران المپیکی نداشته باشد، قهرمانانی که در پنج سال گذشته دیدند که مدالها را آنها کسب میکنند، اما پاداشهای یورویی را فوتبالیها بابت ناکامیهایشان میگیرند. مانند زمانی که تیم ملی فوتبال با وجود چند برد آسان در جام ملتها، با تصمیم وزیر ۴۵۰ هزار یورو پاداش دریافت کرد، اما در مقابل پاداش قهرمانان منهای فوتبالی در حالی که قیمت سکه در بازار ۱۰ میلیون بود، وزارت ورزش قیمت سکه ۲ میلیونی را برای آنها واریز کرد. چنین تبعیضهایی در ورزش در حالی بود که وظیفه اصلی سلطانیفر، سر و سامان دادن به ورزش قهرمانی بود، اما دوران حضور سلطانیفر در ورزش با بیتوجهی او به قهرمانان منهای فوتبالی و توجه افراطی به فوتبال همراه بود.